۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه

عبید زاکانی و ایران امروز

نقل از ایمایان http://imayan.blogsky.com/
عبید زاکانی و ایران امروز

دزد و فاحشه خواندن سبزها مردی در خم نگریست و صورت خود در آن بدید، مادر را بخواند و گفت: دزدی در آن نهان است، مادر فراز آمد و در خم نگریست و گفت: آری فاحشه‌ای نیز همراه اوست.
اوضاع بد اقتصاد ایران و رؤیای دهمین کشور برتر جهانمردی را علّت قولنج افتاد. تمام شب از خدای درخواست که بادی از وی جدا شود. چون سحر رسید ناامید گشت و دست از زندگی شسته تشهّد می‌کرد و می‌گفت: بار خـدایا بهشت نصیبم فرمای. یکی از حاضران گفت ای نادان از آغاز شب تا این زمان التماس بادی داشتی پذیرفته نیامد، چگونه تقاضای بهشت که به انـدازه‌ی آسمانها و زمین است از تو مستجاب گردد؟
امید ایران به دوستان روسابوحارث را پرسیدند مرد هشتادساله را بچّه آید؟ گفت: آری اگرش بیست ساله جوانی همسایه بود.
محبوبیّت احمدی‌نژادزشترویی در آینه به چهره‌ی خود می‌نگریست و می‌گفت سپاس خدای را که مرا صورتی نیکو بداد، غلامش ایستاده بود و این سخن می‌شنید. چون از نزد او به در آمد، کسی بر در خانه او را از حال صاحبش پرسید، گفت: در خانه نشسته و بر خدا دروغ می بندد.
مرتضوی؛ دیروز دادستان و امروز؟زنی زشت‌رو، چشمانی به غایت خوب و خوش داشت، روزی از شوهر شکایت به قاضی برد، قاضی از چشمانش خوشش آمد و طمع در او بست و طرف وی بگرفت. شوهر فهمید و چادر از روی زن بگرفت قاضی بدید و سخت متنّفر شد و گفت برخیز ای زنک که چشم مظلومان داری و چهره‌ی ظالمان.
نظر مشایی درباره‌ی خدااز وردکی پرسیدند که امیرالمؤمنین شناسی، گفت آری شناسم، گفتند چندم خلیفه است؟ گفت خلیفه ندانم ولی هموست که حسین وی را در دشت کربلا شهید کرد.
شهادت کردانمردی حجّاج را گفت که دوش در خواب چنان دیدم که اندر بهشتی. حجّاج گفت: اگر خوابت راست باشد، بیداد در آن جهان بیش از این جهان باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر